loading...
سایت تفریحی سرگرمی بروز3
علی بازدید : 510 دوشنبه 1391/02/04 نظرات (0)

با هم بخندیم

خستگی

حسنک تا ظهر خواب بود. مادر صدایش کرد و گفت: «حسنک بیدار شو؛ خسته نشدی این قدر خوابیدی؟»

حسنک خمیازه ای کشید و گفت: «چرا مامان، خیلی خسته شدم. برای همین دوباره می خوابم تا خستگی ام در برود.»

 

دم گربه

مادر: «گلی تپلی، چرا دم گربه رو می کشی؟»

گلی تپلی: «مامان، فقط دمش رو نگه داشتم،خودش آن را می کشد!»

 

مشق

معلم: احمد مشقت را نوشته ای؟

احمد: فقط یک صفحه اش مانده آقا.

معلم: مگه چند صفحه بود؟

احمد: یک صفحه آقا!

 

چای شیرین

معلم: جمله  ای بسازی که در آن کلمه ی شکر باشد.

شاگرد: چای را سر کشیدم.

معلم: پس کلمه ی شکر کجاست؟

شاگرد: داخل چای!

 

اندازه ی قاره ی آفریقا

مادر: مریم! بگو ببینم اندازه ی قاره ی آفریقا چه قدر است؟

مریم: ده سانتی متر.

مادر: اشتباه نمی کنی؟

مریم: نه مامان! خودم از روی نقشه اندازه گرفتم.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
من علی هستم وامیدوارم لحظات خوبی را سپری کنید لطفا نظر بذارید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2309
  • کل نظرات : 297
  • افراد آنلاین : 60
  • تعداد اعضا : 2446
  • آی پی امروز : 273
  • آی پی دیروز : 103
  • بازدید امروز : 533
  • باردید دیروز : 137
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 2,297
  • بازدید ماه : 9,869
  • بازدید سال : 75,720
  • بازدید کلی : 3,214,539