loading...
سایت تفریحی سرگرمی بروز3
علی بازدید : 323 جمعه 1391/10/08 نظرات (0)

یه مردی بود که توی کافی‌شاپ، نیم ساعت، همینجوری به نوشیدنی مقابلش زل زده بود…!
یه جوونی اومد کنارش نشست، میخواست اذیتش کنه،لیوان رو از جلوش برداشت و همرو سرکشید. مرد شروع کرد به گریه کردن!!!
جوون بهش گفت : گریه نکن، من برات یه نوشیدنی دیگه میخرم…!
مرد گفت : نه، جریان چیز دیگه‌ایه. امروز بدترین روز زندگیم بود. صبح دیر رفتم اداره، رئیسم عصبانی شد و اخراجم کرد. وقتی از اداره خارج شدم، فهمیدم ماشینم رو دزد برده. یه تاکسی گرفتم که برم خونه، کیف پولم رو توی تاکسی جا گذاشتم…!

حالا که اومده بودم اینجا به این همه بدبختی خاتمه بدم، تو اومدی، یه لیوان سم خوردی، دیگه نمیتونم خودکشی کنم

…!



مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
من علی هستم وامیدوارم لحظات خوبی را سپری کنید لطفا نظر بذارید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2309
  • کل نظرات : 297
  • افراد آنلاین : 28
  • تعداد اعضا : 2446
  • آی پی امروز : 338
  • آی پی دیروز : 393
  • بازدید امروز : 1,159
  • باردید دیروز : 1,330
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,159
  • بازدید ماه : 1,159
  • بازدید سال : 77,676
  • بازدید کلی : 3,216,495